فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

حسین و فاطمه

بعد از مدتها میخوام برگردم حالا دوتا بچه دیگه هم اضافه شدن

جملات نغز از گل پسر

امروز بعد از مدتها که دیگه به خاطر مشکلات گیر کردنمون تو بلاد غربت حال و حوصله بازی با شما رو نداشتم گفتم بیام برای دلخوشی و خوشحالی شماهم که شده یه کم باهاتون بازی کنم قرار شد باهم بالا بلندی بازی کنیم نوبت من بود که گرگ بشم و باید تو رو میگرفتم واسه اینکه دلت نشکنه سعی میکردم یه کاری کنم که بتونی از دستم فرار کنی بعداز دو سه بار که فرار کردی آخرش برگشتی با کلی ذوق زدگی از این همه فرار به من میگی مامان میبینی چقدر زبر شدم!!!!! منو میگی زبر شدی آها منظورت اینه که زبل شدی   ...
4 تير 1393

نقاشی های گل پسر

این رو کشیدی بفرستم شبکه ی پویا اولین نقاشی تو تقریبا از مناظره، آخه همیشه تانک و تفنگ و هواپیما و جنگ میکشی   این یکی هم نقاشی تو از امام حسینه اسم امام حسین رو هم اون وسط به قول خودت خطاطی کردی ...
4 تير 1393

کاردستی حسین

این کاردستی ابتکاری گل پسره دو تا رل دستمال کاغذی یه پاکت آبمیوه با یه جعبه بیسکوئیت . خودش تنها درست کرده و میگه تانکه. به نظرم برا کار اول مستقل خیلی هم خوبه اینم یه کاردستی دیگه است که اونم تانکه کلا ایشون تو کار ابزار آلات جنگی اند این کاردستی ها رو اون موقع که تو مالزی از این خونه به اون خونه میرفتیم چون ویزامون رو نمیدادن گرفتم سختی اون دوره یادم نمیره این خونه دوست باباست که البته خدا خیرش بده و همینم با کلی نذر و نیاز جور شد اما شدیدا کوچیک وپر از وسیله بود طوری که شما نمیتونستید تکون بخورید و محله اش هم خیلی کثیف و شلوغ بود و پر از دلگرفتگی بود هنوز یاد اون موقع میفتم دلمدمچاله میشه     ...
4 تير 1393

جشن الفبا

بعد از مدتها تونستم بیام اینجا و براتون بنویسم حسین جان مدرسه تو تموم شد و براتون تو مدرسه جشن الفبا گرفتن برنامشون خیلی ضعیف بود ولی بهتر از هیچی بود ولی تو مریض شده بودی و حال نداشتی منم همینطور دوتامون از فاطمه خانم آبله مرغون گرفته بودیم وای که چقدر سخت بود البته برا من اما برای تو خدا رو شکر خیلی سبک بود چند تا جوش بیشتر نزدی و فقط یه کم تب کردی و بیحال شدی دقیقا روز جش الفباتون ولی من هرچه کردم دلم نیومد تو رو نفرستم جش با اینکه خودت اشتیاقی نداشتی خب اصلا نمیدونستی چه خبره ولی وقتی که رفتی خیلی خوشت اومد اونجا بهتون لوح تقدیر دادن با جایزه ی تفنگ کلاس شماهم اجرای شعر حروف الفبا رو داشت تو حرف -ر- و -ک- رو داشتی که شعرت درمورد روباه و ...
22 خرداد 1393
1