جملات نغز از گل پسر
امروز بعد از مدتها که دیگه به خاطر مشکلات گیر کردنمون تو بلاد غربت حال و حوصله بازی با شما رو نداشتم گفتم بیام برای دلخوشی و خوشحالی شماهم که شده یه کم باهاتون بازی کنم قرار شد باهم بالا بلندی بازی کنیم نوبت من بود که گرگ بشم و باید تو رو میگرفتم واسه اینکه دلت نشکنه سعی میکردم یه کاری کنم که بتونی از دستم فرار کنی بعداز دو سه بار که فرار کردی آخرش برگشتی با کلی ذوق زدگی از این همه فرار به من میگی مامان میبینی چقدر زبر شدم!!!!!
منو میگی زبر شدی
آها منظورت اینه که زبل شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی