بازی با مار
تو دانشگاه بابا یه نمایشگاه گل و گیاه بود که با حسین و بابا رفته بودیم بازدید این مار زیبا هم اونجا خود نمایی میکرد و همه کسایی که دلش داشتند خلاصه با این موجود وحشتناک یه عکس میگرفتند حسین بعد از کلی انگیزه سازی بابا راضی شده بود که به ماره دست بزنه که صاحب مار اونو با سرعت میندازه رو گردن حسین بچه هم از ترس جیغی میزنه و مار رو پرت میکنه و دیگه حاضر نمیشه که به اون دست بزنه در اینجا بابای محترم خودشون وارد صحنه شده و مار رو میذارن رو پاشون و با کلی انگیزه سازی برای حسین اخر به اینجا میرسه که راضی میشه اون مار محترم رو نوازش کنه ...