جشن الفبا
بعد از مدتها تونستم بیام اینجا و براتون بنویسم حسین جان مدرسه تو تموم شد و براتون تو مدرسه جشن الفبا گرفتن برنامشون خیلی ضعیف بود ولی بهتر از هیچی بود ولی تو مریض شده بودی و حال نداشتی منم همینطور دوتامون از فاطمه خانم آبله مرغون گرفته بودیم وای که چقدر سخت بود البته برا من اما برای تو خدا رو شکر خیلی سبک بود چند تا جوش بیشتر نزدی و فقط یه کم تب کردی و بیحال شدی دقیقا روز جش الفباتون ولی من هرچه کردم دلم نیومد تو رو نفرستم جش با اینکه خودت اشتیاقی نداشتی خب اصلا نمیدونستی چه خبره ولی وقتی که رفتی خیلی خوشت اومد اونجا بهتون لوح تقدیر دادن با جایزه ی تفنگ کلاس شماهم اجرای شعر حروف الفبا رو داشت تو حرف -ر- و -ک- رو داشتی که شعرت درمورد روباه و کفشدوزک بود من چند روز قبل برات کاردستیش رو درست کرده بودم ولی توی اونجا یادت رفته بود که کله ی روباهه رو بزنی به صورتت و با یه روباه ذبح شده ی بی کله اومدی و شعرت رو خوند
ولی وقتی من و بابا نگاه میکردیم میدیدم که ماشالله تو بهتر و واضحتر ازهمه شعر میخوندی اونجا واقعا خدا رو شکر کردم که خدا تو رو سالم و سلامت بهم داد