فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

حسین و فاطمه

بعد از مدتها میخوام برگردم حالا دوتا بچه دیگه هم اضافه شدن

جشن تولد معلم حسین

1392/12/10 8:12
نویسنده : مامان
85 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه مادرها تصمیم گرفتند به خاطر زحمتای معلمت براش جش تولد بگیرند با اینکه شب قبل فقط 3 ساعت خوابیده بودم اما هم گفتم که قطعا تو مادرا رو ببینی و من نباشم ناراحت میشی و هم اینکه گفتم شاید آفتای داشته باشه که خودم باشم بهتره خلاصه ما اومدیم و من سعی کردم آخرین نفرات وارد بشم 

یواشکی از لای دیوار نگات کردم دیدم که داری سرک می کشی انگار که منتظر بودی معلمتون به خاطر اینکه شما داشتید میرفتید مدرسه پسرونه کلی ناراحت بود و حتی گریه کرد اما تو فقط حواست به کیک بود و.....

آخرش مجبورم کردی کیکم رو بدم به تو آخه تو خیلی کیک دوست داری و اینجاهم کیک کمیابه !!!!

بهت گفتم برو دست معلمت رو ببوس و تو این کار رو کردی و اونم تو رو بغل کرد انگار تازه پیداش کردی و همش می رفتی ابراز محبت می کردی نمیدونم اینو با غرای چند روز پیشت چطوری جمع کنم که میگفتی خانم همش دعوام می کنه و همه رو دعوا میکنه و اصلا بریم ایران و ....

ولی فکرمی کنم که تازه یاد گرفتی چطوری ابراز محبت کنی و من به این جابجایی معلمت خوشبینم انشاالله که برات خیر باشه پسرم . 

باید یاد بگیری که دنیا جای دل بستن نیست همه چیز یک روز تموم میشه و مجبوری یک روز از همه عزیزانت دل بکنی و باهاشون خداحافظی کنی دنیا فقط یه دلبستگی پایدار داره و اونم خداست و هرچی که مربوط به خداست پایداره وگرنه فانی و رفتنیه به همه اطرافیانت عشق بورز و بهشون محبت کن ولی بدون که نه تو مال اونایی و نه اونا مال تو که همه از اوییم و به سوی او برمی گردیم انا لله و انا الیه راجعون 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)